چهار شنبه 4/12/89 ساعت 24:26
حالت اصلا خوب نیست دختر نازم هیچی هم نمی خوری اگر هم بخوری همشو بر میگردونی الهی بگردم که با یه سرما خوردگی نی نیه نازم انقدر حساس و ضعیف میشه ،بردیمت بیرون وقتی بیرونیم از ذوقت که بیرونی کمی بهتر بودی رفتیم بهار مجتبی برات کلی اسباببازی با مزه خرید،با فروشنده ها کلی بازی کردی و از دیدن بچه های دیگه هم خوشحال بودی مجتبی برات یه سرویس غذا خوریه جدید خرید که شاید به هوای اون بشه یه چیزی بدیم بخوری که هنوز نرسیده لیوانشو شکوندی،چند ساعتی میشد که شیر نخورده بودی می خواستم ببینم میشه بهت غذا بدیم ،رفتیم فارسی وچندجور غذا گرفتیم کلی تلاش کردیم تا یکم لازانیا خوردی بعدشم تو خونه همشو پس دادی،خدا کنه زودتر خوب بشی باید واکسن بزنی گلم ما همیشه وقت واکسن شما این مشکلاتو داریم اگه ببینم خوب نشدی فردا زنگ میزنم دکترت بیاد ،با اولین وزیتش خوب میشی ،هر چند که من دوست ندارم دارو بخوری و می خوام با ویتامین خوب بشی اما....
عسلم الان اومدیو داری با من بازی میکنی تازه باباتم صدا میکنی که بیاد ،الهی قربونت برم....