بهترین لحظات زندگی ما

به نام من به کام تو شنبه 1/12/89

1389/12/7 2:12
نویسنده : نرگس
228 بازدید
اشتراک گذاری

امروز ظهر مجتبی زنگ زد وگفت چیزی نخورید و حاضر باشید میام دنبالتون میریم بیرون کار داریم منم که کارامو کرده بودم وشما رو هم تازه از حمام آورده بودم زود آماده شدم ورفتیم پائین مجتبی هم رسیده بود کمی حرکت کرد وگفت که میخواد یه چیز خوب برام بخره چند تا از چیزایی رو که میدونست دوست دارم گفت وانتخابو گذاشت به عهده خودم یکی از انتخابا هم دوربین بود دختر نازم من چندتا دوربین عالی دیجیتالی دارم ولی دلم می خواست عکسای پرترتم خودم بندازم برای همین از چیزایی که می خواستم گذشتم تا لحظه های ناب دخترمو با دست خودم ثبت کنم خلاصه بعد از کلی پرس و جو نتیجه گرفتیم که باید از یه متخصص کمک بگیریم رفتیم آتلیه استاد جهانگیری یکی از استادایه بنامه عکاسیو بعد از ثبت نام من معرفی شدیم به شخصی که برندهای خوب رو وارد می کنه ودر نهایت یه دوربین حرفه ای ارزشمند بدست آوردیم بله به نام منو به کامه شما دردونه ناز امیدوارم بتونم لظه های نابی رو برات ثبت کنم

    

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)