اولین عکس پرسنلی آوا
قرار بود صبح زود از خواب بیدار شیم تا قبل از ظهر برسیم به محضرو غیره ولی من اصلا نتونستم بخوابم برای اینکه توی روز یا شما اجازه نمی دی ویا خودم کار دارم بنابر این مجبورم شبا به کارهای شخصیم رسیدگی کنم امروز هم از اون موقه ها شد بهر حال مجتبی رو هم بیدار کردمو رفتیم دنبال کارای پاس شما وای که چه خبره تو این ارگانهای بی قانونو برنامه کشور ما بابامونو آوردن جلو چشامون رفتیم محضر ،بانک ،عکاسی ،محضر ،بانک...آخرشم هیچی و دوباره فردا ولی شما خوب خوش گذروندی اولین عکس پرسنلی تونو اونم فوری گرفتی و برای خودت می دوئیدی تو پیاده روهای ناهموارو خیس از سر تا پاتم گلی کردی،با اینکه تازه تو خیابون راه میری ولی نمی ذاری کسی دستتو بگیره و مدام میخوری زمین اگرم کسی دستتو بگیره جیغت میره آسمون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی