سرما خوردگیه بی موقع چهارشنبه 4/12/89
نمی دونم چرا هر وقت موقع واکسن زدنت میشه سرما می خوری؟ کلی مواظبت بودم که مریض نشی آخرش هم با یه بی توجهی ساده سرما خوردی،دیروز داشتم با فرشته و عزیز صحبت می کردم و تو حمام بودی مجتبی هر چی صدام کرده متوجه نشدم و خودش لباساتو تنت میکنه تو هم همون موقع خوابیده بودی ومن ندیدمت شب وقتی متوجه شدم که لباسات کم بوده دیگه کار از کار گذشته بود وشما سرفه می کردی گلم راستی دایی مرتضی هم بعد از سی سال و اندی دوری از کشور و خانواده اومده تا عید و اینجا باشه چشم عزیز روشن که بلاخره داداششو دید(مرتضی برادر مادر بابائییه،یعنی عزیز من ومدتها گمش کرده بودند و مدتیه که پیداش کردن و حالا ایرانه ولی هنوز آمادگیه مواجه شدن با فامیلو نداره...
نویسنده :
نرگس
2:13